دربارهی رابطهی فلسفه و ادبیات میتوان سؤالات فراوانی مطرح کرد. اینکه آیا این دو قابل جداشدن هستند؟ آیا رابطهشان رابطهای است از نزدیک یا این دو از بیرون به هم نگاه میکنند؟ از میانهی قرن بیستم یکی از گرایشهای فلسفی به این سمت رفته که مرزش را با ادبیات پاک کند و نخواهد در این رابطه دست بالا را داشته باشد و ادعا کند حقیقتی را دربارهی ادبیات میداند که خودش به آن واقف نیست. بلکه قصد دارد در گفتگویی با ادبیات، هم به خودش بیندیشد و هم باعث شود که ادبیات به چیزهای دیگری بیندیشد. دکتر حسام نقرهچی دانشآموختهی مقطع دکتری در رشتهی ادبیات تطبیقی در دانشگاه سوربون نوول فرانسه و پژوهشگر و مدرس نظریهی ادبی، در این جلسات با خوانش دو رمان «ابله» از داستایوسکی و «سرخ و سیاه» از استاندال به رابطه فلسفه و ادبیات میپردازد.